بدان كه مردم بي هنر مادام بي سود باشد، چون مغيلان كه تن دارد و سايه ندارد؛
معني: اي پسر بدان كه انسان بي فضيلت هميشه بي فايده است، مانند درختچه خارشتر كه جسم دارد ولي سايه ندارد.(اين عبارت آرايه ي تشبيه دارد)
نه خود را سود كند نه غير خود را؛ معني: (چنين انساني) نه براي خود سودمند است و نه براي ديگران.
جهد كن كه اگر چه اصيل وگوهري باشي گوهرتن نيز داري كه گوهرتن از گوهر اصل بهتر بود؛ معني: با وجود داشتن اصل و نسب نيكو تلاش كن شايستگي فردي نيز داشته باشي زيرا شايستگي فردي از اصل و نسب نيكو بهتر است.
چنان كه گفته اند: بزرگي خرد و دانش راست نه گوهر و تخمه را، معني: زيرا همان گونه كه گفته اند: بزرگي انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نژاد او
اگر مردم را با گوهر اصل گوهر هنر نباشد، صحبت هيچ كس را به كار نيايد. معني: اگرانسان همراه با اصل و نسب نيكو شايستگي فردي نداشته باشد، براي همنشيني با هيچ كسي مناسب نيست.
در هر كه اين دو گوهر يابي، چنگ در وي زن و از دست مگذار كه وي همه را به كار آيد. معني: درهر كس اين دو ويژگي( اصل و نسب نيكو و شايستگي فردي) را يافتي با او ارتياط برقرار كن و او را از دست نده زيرا چنين انساني براي همه سودمنده است
*سخن نا پرسيده مگوي و از گفتار خيره پرهيز كن . چون باز پرسند ، جز راست مگو. تا نخواهند ، كس را نصيحت مگوي و پند مده ؛ خاصّه كسي را كه پند نشنود كه او خود اوفتد.
معني :
تا حرفي را از تو نپرسيدهاند ، چيز نگو و از سخن بيهوده دوري كن. وقتي از تو چيزي ميپرسند ، فقط حرف راست بگو. تا از تو نخواستهاند كسي را نصيحت نكن و پند نده ؛ مخصوصاً كسي كه پندها را نميشنود و نميپذيرد ، زيرا چنين كسي خودش گرفتار ميشود.
لغت :
نا پرسيده : نپرسيده / گفتار : سخن / خيره : بيهوده / خاصه : مخصوصاً / خود اوفتد : خودش گرفتار شود.
نكته دستوري :
باز پرسند : فعل پيشوندي / راست : صفت جانشين اسم (= حرف راست)
* در ميان جمع هيچ كس را پند مده. از جاي تهمت زده پرهيز كن و از يار بد انديش و بد آموز بگريز. به غم مردمان شادي مكن تا مردمان نيز به غم توي شادي نكنند.
معني :
در ميان جمع كسي را نصيحت نكن . از رفتن به جايي كه مردم به آن گمان بد دارند ، دوري كن و از دوست بدخواه و بد انديش فرار كن. با غم و اندوه مردم خوشحال نشو تا اين كه مردم نيز در غم تو شادي نكنند.
نكته دستوري :
تهمت زده : مشتق – مركّب / بد انديش و بد آموز : صفت مركّب / مردمان : ساده / شادي : مشتق / مده و مكن : فعل نهي
* داد ده تا داد يابي . خوب گوي تا خوب شنوي . اگر طالب علم باشي ، پرهيزگار و قانع باش و علم دوست و بردبار و كم سخن و دور انديش.
معني :
حقّ مردم را بده تا به حقّت برسي. حرف خوب بزن تا حرف خوب بشنوي ، اگر خواهان علم و دانش هستي ، پرهيزگار و قانع باشد و دوست دار علم ، شكيبا ، كم حرف و آينده نگر باش.
لغت :
داد : عدل و انصاف ( داد ده : حق را بده ، با عدل و انصاف ، رفتار كن.) / طالب : خواهنده ، طلب كننده/ پرهيزگار : پارسا / دور انديش : آينده نگر
نكته دستوري :
پرهيزگار : مشتق / علم دوست ، بردبار ، كم سخن و دور انديش : مركّب / فعل اسنادي « باش » بعد از « دور انديش » به قرينهي لفظي ، حذف شده است و تمام واژه هاي « پرهيزگار ، قانع ، علم دوست ، بردبار ، كم سخن و دور انديش » ، نقش مسندي دارند.
نوع نثر : مسجّع و آهنگين
از : الهي نامهي خواجه عبدا... انصاري
* عمر در پرستش خداي تعالي خرج كن كه حساب ، او خواهد خواست. بر گذشته و شكسته و ريخته افسوس مخور . تمام زيركي را عاقبت انديشي نام نه. معيشت تنگ را به توكّل دفع كن ، دين را به علم نگاه دار ، اگر علم خواهي با تنهايي بساز.
معني :
عمر خودت را در راه عبادت خداوند بلند مرتبه ، سپري كن ، زيرا خداوند در روز قيامت از انسانها ، حساب رسي خواهد كرد. بر چيزهايي كه گذشته و از دست رفته ، افسوس نخور. تمام هوشياري و زيركي را در عاقبت انديشي و آينده نگران بدان . سختي زندگي را با اعتماد به خداوند ، سپري كن. با علم و دانش ، دين خود را حفظ كن. اگر خواستار علم و دانش هستي با تنهايي بساز و مدارا كن.
لغت :
تعالي : بلند مرتبه / حساب : حساب رسي كردن ، باز خواست كردن / شكسته : ويران شده / افسوس : حسرت ، غصّه / عاقبت انديشي :آينده نگري ، فكر پايان كاري را كردن / معيشت : زندگي / توكّل : اعتماد
نكته دستوري :
واژه هاي « پرستش ، گذشته ، شكسته ، ريخته ، زيركي و تنهايي » ، مشتق هستند. / عاقبت انديشي : مشتق – مركّب
* فراخ دلي خواهي تن آساني را بگذار . كم خصمي خواهي ، به خود مشغول باش . خلق را دوست خواهي مال را دشمن گير . خود را آسوده خواهي ، بد مكن. شر نخواهي ، بد بگذار. جنگ نخواهي ، تحمّل كن. دعا را بهتر از سپاه دان. اميد را بهتر از گنج دان. هرچه دون خداي است همه را باطل دان. بلا از دوست عطاست ، پس ، از عطا ناليدن خطاست.
معني :
اگر آسوده خيال ميخواهي ، تنبلي را رها كن . اگر ميخواهي كه دشمن ، كمتر داشته باشي ، به كار خودت مشغول شو. اگر ميخواهي مردم با تو دوست باشند ، دشمن مال و ثروت باش. اگر ميخواهي آرامش و آسايش داشته باشي ، كارهاي بد ، انجام نده . اگر ميخواهي از شرّ و بدي در امان باشي ، بدي را كنار بگذار. ( در حقّ كساني بدي نكن ) . اگر خواستار جنگ و دعوا نيستي ، سختيها و ناملايمات را تحمّل كن . مناجات با خدا را ( كمك خواستن از خدا را) بهتر از قدرت سپاه و لشكر بدان . اميدواري را بهتر از گنج و ثروت بدان.
هر چيزي كه غير از خداست ، باطل بدان ، بلا و رنجي كه از جانب خدا باشد ، بخشش و عطا است و ناليدن از عطا و بخشش اشتباه است.
لغت :
فراخ دلي : آسودگي خيال ، بي باكي/ تن آساني : تنبلي / كم خصمي : كم دشمن بودن / شر : بدي / بگذار : رها كن / دون : غير / عطا : بخشش / مال را دشمن گير : مال اندوزي نكن ، بخشنده باش
آرايه :
دوست و دشمن : تضاد / جنگ و سپاه : مراعات نظير / عطا و خطا : جناس و سجع
نوع نثر : ساده و روان
از : اخلاق ناصري خواجه نصيرالدين توسي
* آدمي بايد كه بسيار نگويد و سخن ديگري به سخن خود قطع نكند و هر كه حكايتي يا روايتي كند و او بر آن واقف باشد ، وقوف خود بر آن اظهار نكند ، تا آن كس آن سخن به اتمام رساند و چيزي را كه از غير او پرسند ، جواب نگويد.
معني :
آدم نبايد بسيار حرف بزند و نبايد حرف ديگري را با حرف خود ، قطع كند. اگر كسي حكايتي يا روايتي را بيان ميكند و او بر آن موضوع آگاهي دارد ، آگاهي خود را آشكار نكند تا آن شخص ، حرفش را به پايان برساند و چيزي را كه از ديگران ميپرسند ، پاسخ ندهد.
لغت :
آدمي : انسان / حكايت : قصّه و داستان / واقف : آگاه ، باخبر / وقوف : آگاهي / اظهار : آشكار و بيان / اتمام : پايان
توجه : واقف و وقوف ، هم خانواده هستند.
* اگر سؤال از جماعتي كنند كه او داخل آن جماعت بود ، بر ايشان سبقت ننمايد و اگر كسي به جواب مشغول شود او بر بهتر جوابي از آن قادر بود ، صبر كند تا آن سخن ، تمام شود ، پس جواب خود بگويد بر وجهي كه در متقدّم طعن نكند.
معني :
اگر از گروهي ، پرسشي شود كه او هم در ميان آنهاست ، در جواب دادن بر ديگران ، پيشي نگيرد و اگر كسي مشغول جواب دادن باشد و او قادر است كه بهتر جواب دهد بايد صبر كند تا حرف و جواب آن شخص تمام شود ، سپس جواب خود را به گونه اي بگويد كه شخص قبلي ، مورد تحقير و نكوهش قرار نگيرد.
لغت :
جماعت : گروه / سبقت : پيشي گرفتن / بر وجهي : به گونه اي ، به صورتي / متقدّم : پيشين ، قبلي / طعن : سرزنش ، نكوهش
* در محاوراتي كه به حضور او ميان دو كس رود ، خوض ننمايد و اگر از او پوشيده دارند ، استراق سمع نكنند و تا او را با خود در آن مشاركت ندهند ، مداخلت نكند.
معني :
به گفت و گو هايي كه در حضور او بين دو نفر انجام ميگيرد ، دقّت و فكر نكند و اگر آنها ، سخنشان را از او مخفي ميكنند ، دزديده گوش نكند و تا وقتي كه او را در گفت و گوي خود ، شركت ندادند ، دخالت نكند.
لغت :
محاورت : ج محاوره ، گفتوگوها ، گفتارها / خوض نمودن : در امري انديشيدن ، به عمق و ژرفاي چيزي فكر كردن / استراق سمع : پنهاني گوش كردن ، دزديده گوش كردن / مشاركت : شركت دادن .
توجه : به نثر هاي اين درس ، نثرهاي تاريخي ميگويند . مهمترين ويژگي نثر هاي تاريخي ، كوتاه بودن جملهها ، تكرار كلمهها و حذف فعل است كه در اين نثرها كاملاً مشاهده ميشود.
دو بيت زير مربوط به تمرين شمارهي 2 كار گروهي است.
قالب شعر : رباعي
از كتاب : اخلاق ناصري ، خواجه نصير توسي
بيت 1 : كم گوي و به جز مصلحت خويش مگوي چيزي كه نپرسند تو از پيش مگوي
معني :
تا ميتواني كم حرف بزن و سخني را بگو كه براي خير و صلاح تو باشد. قبل از اين كه از تو چيزي را بپرسند ، تو سخني نگو.
بيت 2 : دادند دو گوش و يك زبانت ز آغاز يعني كه دو بشنو و يكي بيش مگوي
معني :
خداوند از همان آغاز خلقت به تو دو گوش داد و يك زبان و منظورش اين ست كه بيشتر سكوت كن و سخن ديگران را بشنو و كمتر حرف بزن.
آرايه :
گوش و زبان : مراعات نظير / تكرار « و » (ـُ) : واج آرايي
توجه :
اين شعر با متن سوم درس آداب زندگاني ، از كتاب اخلاق ناصري ارتباط معنايي دارد :
آدمي بايد كه بسيار نگويد و سخن ديگري به سخن خود قطع نكند...
تاريخ ادبيات :
عنصر المعالي كيكاووس بن اسكندر : وي از امراي دانشمند آل زيار ( در قرن 5 هجري ) است. فرمانرواي وي منحصر به قسمت محدودي از گرگان و طبرستان بود. عنصر المعالي مدري آگاه و دانشمند بود و به فارسي و طبري شعر ميسرود . كتاب « قابوسنامه » وي كه در حقيقت ، نصايح و اندرزهاي زندگي ساز او خطاب به فرزندش است ، از آثار معروف نثر ساده و روان فارسي به شمار ميآيد.
خواجه عبدا... انصاري : شيخ الاسلام ابو اسماعيل بن محمد انصاري هروي معروف به پير انصار و پير هرات ( 369 هـ . ق – 481 هـ . ق ) در هرات به دنيا آمد . وي زباني گويا و طبعي توانا داشت . شعر پارسي و عربي را نيكو ميسرود . امّا شهرتش بيشتر به سبب كتاب « مناجات نامه » و « الهي نامه » است كه نثري آهنگين و موسيقايي دارد. خواجه عبدا... از پيش گامان نثر مسجّع به شمار ميآيد.
اخلاق ناصري : كتابي است نوشتهي نصيرالدّين توسي به فارسي كه در نهايت زيبايي ، سخنان افلاطون و ارسطو را در حكمت عملي بررسي كرده و نظريات پيشينيان را شرح داده است.
خودارزيابي
1- انسان به هنگام سخن گفتن ديگران ، به نكاتي بايد توجّه كند ؟
حرف كسي را قطع نكند ، در گفت و گوي ديگران دخالت و دقّت نكند و به حرف ديگران دزديده گوش نكند.
2- بيت زير با كدام بخش درس ارتباط معنايي دارد ؟
بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند
اين بيت سعدي با اين بخش از درس ( متن اول از قابوس نامه ) ارتباط دارد « به غم مردمان ، شادي مكن تا مردمان نيز به غم تو شادي نكنند ، داد ده تا داديابي ، خوب گوي تا خوب شنوي »
3- يك زندگي موفّق داراي چه ويژگي هايي است ؟
برنامه ريزي شده ، تعاون و همكاري – آرامش خاطر – موفّقيّت در كارها
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
1-هم خانواده واژه هاي زير را از متن درس، بيابيد و بنويسيد.
اتّهام، اقناع، طعنه، مقدّم، استماع، مقطوع، مطلب، مقتدر، مجتهد، اصيل
2-فعل هاي مضارع را مشخص كنيد و نوع آنها را بنويسيد.
اينك دارم براي شما مي نويسم، شايد بخوانيد و به كار بنديد؛ هرگاه ذهن تان را از
كژانديشي بپيرا ييد، دلتان را از احساس ناروا بشوييد و از بي رسمي ها بپرهيزيد، خداوند
با شما همراه مي شود؛ پست و بلند آواي درونتان را مي شنود و رفتار شما را به سامان مي آورد
3-عبارت زير را در كي بند، توضيح دهيد
گوهرِ تن، از گوهرِ اصل، بهتر بوَد